یا عشق تو٬ یا بی کسی٬ یا مرگ آنی

با بی کسی هم کی توانم زندگانی ؟

دست اجل هم بی تو گر دستم نگیرد

با خودکشی خود میزنم قید جوانی  !

خود می کشم تا عشق من باور کنی تو

شاید برایم دیده ای هم تر کنی تو

وقتی که مردم آرزو دارم که یک شب

بر گور من دسته گلی پرپر کنی تو

آن دسته گل یعنی مرا پرپر تو کردی

وقتی که عشقم دیدی و باور نکردی

آن دسته گل یعنی تو کشتی عاشقت را

تا بعد از ا ین دنبال دست او نگردی

آن دسته گل شاید تو را بیدار سازد

شاید تو را شرمنده از این کار سازد

آن دسته گل شاید مرا آرد به یادت

یا شاید از عاشق کشی بیزار سازد

             گم شدم در حجم تاریکی تو پیدا کن مرا

               بهر کوچیدن ازین ظلمت مهیا کن مرا   

            روزگاری پاک بودم پاک همچون آینه

               حال مردابی سیاهم خیز دریا کن مرا

               ازدحام آدمکها آدمی از یاد برد

               خلوتی پیدا کن و یک لحظه تنها کن مرا

               همچو قفلی بسته ام بر پای پیچکهای هرز

               با سر سنجاق گیسویت بیا وا کن مرا

               ای تجلی گاه خوبی ای اهورایی منش

               لحظه ای هم محرم آن روی زیبا کن مرا    

  سعدی منت خدای را عزوجل که زن را قند و عسل قرار داد.

    همو که ازدواجش موجب محنت است و به طلاق اندرش مزيد رحمت.

 هر لنگه كفشی كه بر سر ما می خورد مضر حيات است و چون

برای خواندن کامل متن به - ادامه مطلب - بروید .

هميشه با بدست آوردن اون كسي كه

دوستش داري نميتوني صاحبش بشي،

گاهي وقتا لازم هست كه ازش بگذري  

تا بتوني صاحبش بشي، همه ما با

اراده به دنيا مي آييم با حيرت زندگي ميكنيم

 و با حسرت ميميريم اين است

مفهوم زندگي كردن، پس هرگز به خاطر

غمهايت گريه مكن و مگذاراين زمين پست

شنونده آواي غمگين دلت باشد  افسوس

آن زمان كه بايد دوست بداريم كوتاهي ميكنيم ان

زمان كه دوستمان دارن لجبازي ميكنيم

و بعد براي آنچه از دست رفته آه مي كشيم