◄╫ عشقي نا فرجام ╫► گيسوی سياهت چه شب بی سحری بود … چشم تو عجب قاصدک بد خبری بود ... گفتم که به عشق تو شوم زنده دريغا … تابوت مرا عشق تو ميخ دگری بود…
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ◄╫عشقي نافرجام╫► و آدرس www.asmanekaghazi.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
صفحه قبل 1 ... 30 31 32 33 34 ... 39 صفحه بعد
میدونی چرا وقتی بارون میاد خدا را بیشتر حس می کنی ؟
چون بارون نقطه چین تا خداست.
آخه مجبوری با این هیکل
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند می گویند حساسیت فصلی است آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
می گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .
به سلامتي سكوت ...
كه بعضى ها رو همين سكوت آروم ميكنه ...
بعضى ها رو هم آتيش ميزنه.!!
در جزیره تنهایی خودم
به سکوت عاشقانه ای عادت داشتم که قایق عشق تو آمد ومرا به دریای بیکران نگاهت برد ... وحالا مدتی است که سرگردان امواج بی قرار نگاهتم پس کی مرا به ساحل آرام چشمانت می رسانی اینجا هوای حوصله شرجی است بی تو نفسهایم به شماره افتاده است مرا دریاب ...
به سکوت عاشقانه ای عادت داشتم
که قایق عشق تو آمد
ومرا
به دریای بیکران نگاهت برد ...
وحالا مدتی است که سرگردان امواج بی قرار نگاهتم
پس کی مرا به ساحل آرام چشمانت می رسانی
اینجا هوای حوصله شرجی است
بی تو نفسهایم به شماره افتاده است
مرا دریاب ...
دلبری٬ با دلبری دل از کفم دزدید و رفت
هرچه کردم ناله از دل٬ سنگدل نشنید و رفت گفتمش: ای دلربا دلبر٬ ز دل بردن چه سود؟ از ته دل٬ بر من دیوانه دل خندید و رفت!
هرچه کردم ناله از دل٬ سنگدل نشنید و رفت
گفتمش: ای دلربا دلبر٬ ز دل بردن چه سود؟
از ته دل٬ بر من دیوانه دل خندید و رفت!
برای دیدن تصاویر به _ادامه مطلب_ بروید
بنويسيد به ديوارسكوت ، عشق سرمايه هر انسان است...
بنشانيد به لب ، حرف قشنگ ، حرف بد وسوسه شيطان است. و بدانيد كه فردا دير است. و اگر غصه بيايد امروز، تا هميشه دلتان درگير است.... پس بسازيد رهي را كه كنون ، تا ابد سوي صداقت برود ، و بكاريد به هر خانه گلي ، كه فقط بوي محبت بدهد !
بنشانيد به لب ، حرف قشنگ ، حرف بد وسوسه شيطان است.
و بدانيد كه فردا دير است.
و اگر غصه بيايد امروز، تا هميشه دلتان درگير است....
پس بسازيد رهي را كه كنون ، تا ابد سوي صداقت برود ،
و بكاريد به هر خانه گلي ، كه فقط بوي محبت بدهد !
به كوه گفتم عشق چيست؟ لرزيد.
به ابر گفتم عشق چيست؟ باريد.
به باد گفتم عشق چيست؟ وزيد.
به پروانه گفتم عشق چيست؟ ناليد. به گل گفتم عشق چيست؟ پرپر شد. و به انسان گفتم عشق چيست؟ خنده اي بر لبانش ظاهر شد و گفت : ديوانگيست....
به پروانه گفتم عشق چيست؟ ناليد.
به گل گفتم عشق چيست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چيست؟
خنده اي بر لبانش ظاهر شد و گفت : ديوانگيست....
آدمهای کنارم مثل جمعه میمانند...
معرفي صفحه به دوستان
ايميل شما *
ايميل دوست شما *
ايميل دوست ديگر شما