◄╫ عشقي نا فرجام ╫►

گيسوی سياهت چه شب بی سحری بود … چشم تو عجب قاصدک بد خبری بود ... گفتم که به عشق تو شوم زنده دريغا … تابوت مرا عشق تو ميخ دگری بود…

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ تظاهر...!!! ╫►



شاید میان این همه نامردی،باید شیطان را بستایم!

 

که دروغ نگفت....

 

جهنم را به جان خرید،

 

اما تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد

 

نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ آنقدر عاشق بودم ╫►

روزي که عشقم مي خواسـت برود ده بذر گل به من داد و گفت:

اين ده بذر را بکار هر وقت جوانه زدند من برميگردم .

مـن آنها ر ا يکي يکي کاشـتـم و با جــوانـه زدن هر کـدام انـگار

نور امـيـدي در دلـم روشـن ميشـد اما اين يکي انگار خـيـال

جـوانه زدن نداشـت ولـي من آنقدر عاشق بودم که نمي خواستم

قبول كنم يک سنگ ريزه هرگز جوانه نخواهد زد...

 

 

نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ به خاطر تو ╫►

پرسيد به خاطر كي زنده اي؟ با اينكه دلم ميخواست داد بزنم و

 

 

بگویم به خاطر تو، گفتم به خاطر هيچ كس.

دوباره پرسيد پس به خاطر چه زنده هستي؟ با اينكه دلم ميخواست

از ته دلم فرياد بزنم و بگم، به خاطر تو، با يه صداي غمگين

گفتم، به خاطر هيچ چيز.

پس پرسيدم تو به خاطر چه زنده هستي؟ در حاليكه اشك در

چشمانش جمع شده بود گفت: به خاطر كسي كه

به خاطر هيچ زنده است ...

 

نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ می خواهم عوض شوم ╫►

میخواهم عوض شوم!

چرا باید دلتنگ آغوشت باشم.

میخواهم تو دلتنگ آغوشم باشی!

میخواهم آن سیب بالای درخت باشم در دورترین نقطه!

دقت کن!!!!!

 رسیدن به من آسان نیست.

اگر همتش را نداری آسیبی به درخت نزن.

به همان سیب های کرم خورده و پوسیده روی زمین قانع باش!!!

 

 

نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ ماه من...!!! ╫►

ماه من ! آنجا که چشمها سخن می گویند کلمات را معنا و مفهومی نیست و آن هنگام که خنجر نگاه از خنجر کلام تیز تر است ،

من و تو را کی مجال گفتگوست ؟دلتنگی ام برای تو وسیع است ماه من ، وسیع و بی پایان .. مثل روزهایی که هنوز ندیده بودمت

و  گویی همیشه در انتظارت بودم ! پس بیا ... بیا در خنکای یک عصر دی ماه مانند دو غریبه در کنار هم راه برویم و به سرمای قلبهای

بی عاطفه مان بخندیم وبه چشمهای یکدیگر نگاه نکنیم که از قلبهایمان به هم خیانتکارترند ! بیا ، بیا آن خیابان آشنای قدمهایمان را هی

برویم و برگردیم تا شاید ،شاید در گوشه یا کناری عشقی را پیدا کنیم که در قلبهایمان  جوانه نزده محکوم به مرگ شد ...

بیا ، بیا باز هم بخندیم به آنچه نباید می گفتیم و گفتیم و به آنچه باید می گفتیم ا ما نگفتیم تا شاید زشتی غرورمان از چشم یکدیگر پنهان بماند.

بیا ، بیا راهی را که رفته ایم برگردیم ! و آنگاه اگر فرصتی بود سر بر روی شانه های یکدیگر گذاریم

که امن ترین جا برای گریستن است ...

نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ شبي غمگين. ╫►

 

شبی غمگین،شبى بارانى وسرد،مرادرغربت فردا رهاكرد،

 

    دلم درحسرت دیدار او ماند،مراچشم انتظاركوچه هاكرد،

 

  به من میگفت"تنهایى"غریب است،ببین باغربتش بامن چه هاكرد،

 

 تمام هستیم بود و ندانست،كه درقلبم چه آشوبی به پاكرد،

 او هرگز شكستم را نفهمید ،اگرچه تا ته دنیا صدا كرد

 

نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ تنها مهمان شبهاي...!!!. ╫►


www.vahidbaglari.loxblug.com

وقتی شب آرام آرام به خلوت خاموش من پا می گذارد.......

... و من در ستاره باران خدا ستاره تو را ندارم ...

حضور آرامت مدتهاست در کنارم نیست....

لبخند شیرینت را ندارم

وقتی تنهای تنهایم و

یاد تو تنها مهمان شبهای بی صبح من است

من می مانم و یاد تو و دلی پر درد

 

نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ باور وجود تو...!!! ╫►

غرور را به هر دادگاهی می برم

و او را محکوم و تو را باور می کنم.

بگذار تنهاییم را با وجود تو قسمت کنم

و وجود تنهایم را با همراهی تو از تنهایی در این غروب دلتنگی ها دراورم

بگذار چشمانت مرا ببینندکه چگونه

در این غروب بی کسی اشک چشمان مرا دوره کرده است

و با سوز بر زمین می ریزند

نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ به سلامتي...!!! ╫►

به سلامتے اون هایے که الان دلتنگ و تنها هستند

و تنهائي خود را با سیاه مشق مے گذرونند

سلامتے دونه دونتون که اگه نباشین ما هم نیستیم

برای خواندن متن به _ ادامه مطلب _ بروید

 

 

 


ادامه مطلب
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

صفحه قبل 1 ... 32 33 34 35 36 ... 39 صفحه بعد

◄╫ كاش بيايي و ....!!! ╫►

کاش شبی بیایی و نام مرا صدا کنی

                          تا دل بی کس مرا عاشق و مبتلا کنی


لطفا به _ادامه مطلب_ مراجعه فرمائید

 


ادامه مطلب
نويسنده: ◄╫ peyman mofeidfar ╫► تاريخ: دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

چي بگم به عشقم ؟!! به عشقي كه من عشقش نيستم !! به عشقي كه نميدونه عشق چيه!! به عشقي كه عاشقي رو به مسخره ميگيره !! به عشقي كه ميگه عاشق ها ديوانه اند !! اري ديوانه ام !! اگه ديوانه نبودم عاشق كسي كه عاشقم نيست نمي ماندم !!!! به وبلاگ من خوش امديد نظر يادتون نره دوستان...

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to asmanekaghazi.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com