افسار دلم دست خدابود، چنین شد

ای وای اگر دست خودم بود، چه میشد؟؟؟

دلت كه تنگِ يك نفر باشد

خودِ خدا هم بيايد تا خوش بگذرد و لحظه اي

فراموش كني

فايده ندارد ...

تو دلت تنگ است ...

دلت براي همان يك نفر تنگ است

قصــــه ي خـــوابيدن وجـــدان ها

 روي خـــوابيدن اصحـــاب كهـــف را سفيـــد كرده است

خدايــــا آيــــه اي هم براي ايـــن

نــــازل كــــــن...

ساکت که مي ماني!!
ميگذارند به حساب جواب نداشتنت
عــــمرا بفهمند داري جان ميکني تا
حـــرمـــتــــها را نـــــگــــه داري

گفتمش دل می خری ؛ گفتا به چند

گـفـتمـش دل مـال تـو ؛ تـنها بخند

خـنده کـرد و دل زدسـتـا نم ربـود

تـا بـه خود باز آمـدم او رفـته بـود

دل زدسـتـا نـش زمـین افـتاده بـود

جای پایش روی دل جا مانده بود

بگو بمیر و من صادقانه میمیرم
به جرم عاطفه،ناباورانه میمیرم
تو بیکرانه تر از من،که را توانی یافت؟!
در انتهای افق،بیکرانه میمیرم
سکوت، زمزمه ها را فرانمیگیرد!

لطفا به _ادامه مطلب_ مراجعه فرمائید

میرم بالا به سلامتیه کسی که همینجوری که هستم

با همه بدیام بازم دوسم داره

اگه نه که بهتر از منو همه دوست دارن ...

باور کن ،